مختصری درباره خودتان و محل تولدتان برای خوانندگان خبرگزاری میراثآریا شرح دهید؟
من متولد سال ۱۳۲۱ در روستای شمسآباد تخت جمشید شهرستان مرودشت هستم.
تحصیلات ابتدایی را در دورههای شبانه شیراز به اتمام رساندم، از ۱۶ سالگی و از سال ۱۳۳۷ در تخت جمشید مشغول به کار شدم.
چطور شد سر از تخت جمشید درآوردید؟
پدر من، فرهاد زارع از اولین افرادی بود که با پروفسور اشمیت در بخشهای حفاری و نگهبانی همکاری داشتند.
زمانی که گروه مرمتگران ایزمئو در روستاهای اطراف تخت جمشید فراخوان جذب نیروی کار دادند من نیز به تخت جمشید رفتم و مشغول به کار شدم. کاخ تچر و هدیش از جمله اولین مکانهایی بود که در آنجا مشغول به کار شدم.
کار در ماههای آغازین به این صورت بود که تنها در کنار دست استادکاران ایتالیایی از طریق دیدن، روشهای کار را آموزش میدادند، یعنی کار کردن آنها را میدیدیم، یاد میگرفتیم و انجام میدادیم.
افرادی که علاقه و استعداد بیشتری از خود نشان میدادند به پیشرفتهای بهتری دست پیدا کردند و تعداد کمی از این افراد توانستند بهعنوان مرمتگر از تخت جمشید بازنشسته شوند. بیشتر افرادی که همزمان با من وارد تخت جمشید شدند، بیشتر از دو یا سه سال نتوانستند در تخت جمشید ادامه کار دهند.
بعد از حدوداً چهار سال که بهعنوان کارشناس و سنگتراش مشغول به کار بودم با راهنماییهای آقای بیلیاتی انزوکه متخصص سنگتراشی و معمار با جوانترهایی که به گروه اضافه میشدند کار حجاری را انجام میدادیم.
در کدام بخشهای تخت جمشید کار کردهاید؟
من تقریباً در تمام قسمتهای تخت جمشید کار کردهام.
توضیح دهید سنگها را چگونه استخراج میکردید؟
ما بههیچعنوان از دینامت استفاده نمیکردیم و با دست و پتک سنگها را از سفتی به نرمی میرساندیم. سپس آنها را به ابعادی که احتیاج داشتیم نازک میکردیم تا اینکه اداره آبیاری ما را برای تعمیر سد کوروش برد و آنجا بود که دیدیم از سیمبرهایی استفاده میشود که کیفیت خیلی خوبی برای برش زدن سنگ دارد و از آن به بعد بود که اداره آبیاری دستگاهشان را به ما دادند و ما توانستیم سد داریوش را به یک کیلومتر پایینتر انتقال دهیم.
بهجز تخت جمشید چه آثار تاریخی دیگری را مرمت کردهاید؟
من در پاسارگاد هم کار کردهام، فکر میکنم در دهه 50 در پاسارگاد کار میکردم. از جمله مرمت پلههای آرامگاه کوروش، جمعآوری ستونهایی که اطراف آرامگاه قرار دارد و مرمت بخشهایی از کاخ اختصاصی. بهعنوان مثال پایههایی که زیر آنها دچار پوسیدگی شده بود را برمیداشتیم و آن قسمت را تراشیده و با سنگ سالم از همان نوع پرکرده و ستون را در جای خود قرار میدادیم البته طوری این کار را انجام میدادیم که در آینده بخش الماسبری و یا کوه رحمت استخراج میکردیم.
حدود سالهای 1355 تا 1357 در بارچینی پلههای کعبه زرتشت هم کار کردم. مجسمههای شوش را در دهه پنجاه مرمت کردم که اکنون در موزه ایران باستان است. کنگاور کرمانشاه سال 1351 و گنجنامه همدان هم سالهای 1372 - 73 از جمله مکانهای دیگری است که در آنجا کار کردهام.
نحوه ارتباط کلامی شما با استادان ایتالیایی به چه صورت بود؟
تعدادی از آنها فارسی میدانستد و با ما ارتباط برقرار میکردند ما هم کمکم شروع به آموختن زبان ایتالیایی کردیم تا اینکه در سال 1357 با برگزاری مسابقهای 6 نفر از ما برای آموزش علمی مرمت انتخاب و برای یک دوره ششماهه به ایتالیا فرستاده شدیم که دو ماِه از این زمان را در دانشگاه پروجا و چهار ماه دوره سنگتراشی را در شهر کارارا گذراندیم. در آن دوره بهغیراز من، آقایان داریوش حسینزاده، حسن راهساز، روحالله اسماعیلی، غلام علی پور که مرحوم شدهاند و احمدعلی فلاحی شرکت داشتند، پس از بازگشت، من کماکان به فعالیت مرمتی مشغول بودم، البته در فصلهایی که مسافر مجموعه زیاد بود نگهبانی هم میکردیم. تا سال 1373 که بازنشسته شدم.
آقای زارع بهعنوان یک پیشکسوت مرمت، در آن زمان و اکنون چه تفاوتی داشت؟
در آن زمان امکانات خوبی در اختیار ما بود البته برخی وسایل مانند پتکهای بزرگ را خودمان میساختیم و برای کارهای ظریفکاری از قلم سنگتراشی استفاده میشد، برای مرمت از سیمان و مفتولهای فلزی استفاده میکردیم اما امروز از لدان استفاده میشود. البته آن زمان از چسبی به نام سینتولیتو برای چسباندن قطعات سنگین استفاده میکردیم.
آیا شما شاگردانی هم در این حوزه تربیت کردید؟
بله آقای شمخال زارع و رضا لطیف، البته تعدادی از آنها هم فوت کردهاند.
آقای زارع لطفاً کمی از زندگی خانوادگیتان بگویید؟ کی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
سال 1341 ازدواج کردم و هشت پسر دارم که همگی خدمت رفته و ازدواج کردهاند. من همزمان با کار در تخت جمشید ساعات بعد از کار فعالیت دامداری و بنایی نیز داشتهام و کماکان نیز تا آنجایی که بتوانیم کار انجام میدهیم.
* گفتوگو از مهرناز بردبار
انتهای پیام/